نوستالژیا

ساخت وبلاگ
از خیلی چیزها دست کشیدم،خیلی چیزهارو تو وجودم خفه کردم و سعی کردم نسبت به خیلی چیزها بی تفاوت باشم . سعی کردم خیلی چیزهارو بپذیرم و در این مسیر رونده ای باشم مثل بقیه،  هرچند که بعضا جبری هم بودولی همه کوشش باطل بودهنوز نتونستم یکی از اونها باشم ، حتی وقتی برای یک خرید ساده حرفی میزنم زود متوجه می شوند و هولناک تر اینکه حتی وقتی سکوت کردم ندایی از درون من توضیحی آزار دهنده برای آدمهای عادی پخش میکنه و واقعیت منو از پشت چهره خاموشم نمایان میکنه ، هرچه سعی میکنم پنهان کنم بازهم فهمیده خواهد شد که که جنس من غیر عادی هست و یا افکارم غیرواقعی ستاوایل فکر میکردم دنیا همینطور که دنیا برای من سخت و غیرعادی میگذره برای دیگرانم همینطوره ولی بعدتر فهمیدم که نه ، آنها در موهبت نادانی نفس می کشند...مدتها سعی در گوشه گیری داشتم ولی چه کنم که در توانم نبود چون این همه ی من نبود . هراز گاهی بخشی از وجودم زمام من را به دست گرفته و مرا تبدیل به شخص دیگری می شدم ، گاهی آدمها از من فرار می کردند و گاهی مشتاقانه به من نزدیک می شدندگاهی طنازی و مسخرگی را در حد اعلا پیش می بردم و گاهی چنان آلوده به تجزیه تحلیل و دیدن زوایای مختلف یک مساله می شدم که احساس میکردم کاسه سرم در شرف انفجار است ،گاهی چنان مشتاق به عرفان میشدم که از شوق قلبم به تپش می رسید و اشکم سرازیر می شد و آرزویی جز مرگ و رسیدن به خدا نداشتم و گاهی چنان شعله حب ذات در وجودم شعله می کشید که هیچ چیز برایم مقدس نبود...شرق و غرب وجودم بسیار وسیع هست و پرگار من مدام در این صفحه درحال گردش و تغییر حالت ، نه کامل شرقی و نه کامل غربی ، نه بر خاک می افتم و نه به افلاک پر میزنمبه زخمی مرهمم کس را وزخمی میزنم کس راش نوستالژیا...
ما را در سایت نوستالژیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammaddf بازدید : 114 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 10:07

یادم میاد که عموم تعریف می کرد که قصد داشته به خیابان صفاشهر بره و وقتی چشماشو باز کرده چشمش به گنبد حرم حضرت معصومه (س) افتاده بعد من تو دلم پوزخند زدم و گذاشتم به یه حساب دیگه ولی الان اصلا برام عجیب نیستیادم میاد یه بار از یکی پرسیدم که آیا موزیک گوش میدی ؟گفت نه ، خیلی میخ آهنگ نمیشم ! چقدر اون موقع تعجب کردم که یه آدم چطور میتونه نسبت به موزیک بی تفاوت باشه ولی الان چندوقتیه تو ماشین بیشتر رادیو گوش میدمیادم میاد هر چندوقت یک بار یه شعری پیدا میکردم و مدت ها با خودم زمزمه می کردم و باهاش نئشه بودم ولی الان ...یادم میاد همیشه یه دفتر بالای سرم بود و من هروقت دچار هیجان های احساسی می شدم شروع میکردم نوشتن و چقدر تاریخ هاش به هم نزدیک بود ولی الان تو کتابخونه گهگداری میخونمشون و یه لبخند میزنمبه قبل تر بر میگردم : یک ماه تمام روی ساختن یه کلیپ کار می کردم تا در نهایت یه کار سه الی چهار دقیقه ای میساختم ، چقدر نگاهش می کردم و چون ساخته خودم بود و همه ی توقعات احساسی من رو برطرف می کردقبل تر در و دیوار اتاقم پر بود از عکسهایی که خودم می ساختم و با وسواس زیادی روی کاغذهای مخصوص چاپ میکردم و همیشه سرگرمشون بودمهرچند همه ی اینها هنوز توی وجودم هست و روح من مثل آتش زیر خاکستر مستعد شعله ور شدن هست ولی راستش قبل تر ها گرمای این آتش چیز دگه ای بود ، چیزی بیشتر از شعله ، مثل دهانه یک کوه آتشفشانبه قول مارسل پروست : در من بسیاری از چیزها از بین رفتند  که گمان می کردم تا ابد ماندگارندبعضیا میگن بخاطر اینه که به زندگی نزدیک تر شدم ولی خودم میدونم که از خود واقعیم دور شدم از کسی که همیشه در حال جوشیدن بود چه از دریچه هنر و چه از مجرای چشم ، هیچ چیز ارزش دور شدن ازون دنیای خاص نوستالژیا...
ما را در سایت نوستالژیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammaddf بازدید : 112 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 10:07

زمستان ۱۳۸۵اولین سالهای رسیدن موج مدرن به محدوده ی ما و من به شخصه خصوصا در حوزه استحفاظی خودم میتونم مدعی باشم که از پیش قراولان این موضوع بودمروزگاری که نم نم ژل و کتیرا داشت جای خودش رو به چسب مو میداد و ما به جای عطرهای کوچک تو جیبی تکراری به اسپری های جذاب فکر میکردیم ، شلوار پارچه ای محجوب به حاشیه رفت و به جاش شلوارلی وصله دار اومد وسط،وقتی که موبایل ها از روی کمربند به داخل جیب شلوار منتقل شدن و با اومدن پرچمدار اون دوران(K750) موزیک و بلوتوث بازی جزئی جدانشدنی از دورهمی ها بودروزگاری که معمولا تنها جای گشت و گذار و عکس انداختن اطراف حرم حضرت معصومه(س) بود یادمه اون زمان مشهور بود که به فتوای یکی از علما رفتن به خیابان صفاییه حرام بود(البته نقل کاملا غلط و فتوا تحریف شده بود)باری اون روزها پلیس امنیت اخلاقی به کمترین چیزها گیر میداد و من خودم خاطره های زیادی دارم ازین چالشهاکامپیوتر داشتن چیز خوبی بود و خصوصا اگه مجهز به CD WRITER بود ، واقعا احساس می کردی نماینده انحصاری صنایع دیجیتال هستی ، همه ازت میخواستن براشون یه CD آهنگ قشنگ بریزی ، کیف CD تو اکثر داشبورد ماشینا بودما جز اولین بدرقه کنندگان قدیمی جات بودیم و اولین خوش آمد گو به عصر دیجیتالاولین نسلی که آهنگ رو با اینترنت DIAL UP دانلود کرد و همین طور اولین نسلی که با کامپیوتر روی گوشی آهنگ میریخت و به شخصه جز اولین هایی بودم که تا حدود زیادی تسلط به ویرایش عکس و فیلم بصورت نیمه حرفه ای داشتم ، واقعا اون موقع اعجاب انگیز بودولی راستش سرعت دنیای مدرن خیلی زیاد بود و ما در مقابل این طوفان پرقدرت خیلی چیزهای قدیمی رو بطور کامل از دست دادیم دگه دلمون به چیزی خوش نیست ، دگه مثه سابق ذوق چیزی نداریم ، کم حوصله شد نوستالژیا...
ما را در سایت نوستالژیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammaddf بازدید : 116 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 10:07